جملات کوتاه عاشقانه

اوج محبت را نمی توان با پیامک تقدیم کرد

اما از همین فاصله خاک پای خوبانیم

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

صدای گام های تو

ضربانزندگی من است

با من راه بیا

هنوز تشنه ی زنده بودنم

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

پارک = پنچری اما تو نه

هرجای دلم می خواهی پارک کن

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

رسیده ام به حس برگی که می داند

باد از هر طرف که بیاید سرانجامش افتادن است

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

ساده که باشی زود حل می شوی

می روند سراغ مسئله ی بعدی

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

خواستم بگم همیشه محتاج همین نگاهم

فقط آروم به گوشیت نگاه کن

نذار گذر زمان خسته یا دلگیرش کنه

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

تنهایی همین است

تکرار نامنظم من بی تو

بی آنکه بدانی برای تو نفس می کشم

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

سوگند میخورم به جز حضور تو

هیچ چیز این جهان را جدی نگرفته ام حتی عشق را

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

مواظب گرمای دلت باش

تا کاری که زمستان با زمین کرد

زندگی با دلت نکند

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

فهمیدن عشق را چه مشکل کردند

ما را ز درون خویش غافل کردند

انگار کسی به فکر ماهی ها نیست

سهراب بیا که آب را گل کردند

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

گفتی که دگر در تو چنان حوصله ای نیست

گفتم که مرا دوست نداری گله ای نیست

رفتی و خدا پشت و پناهت به سلامت

بگذار بسوزد دل من مسئله ای نیست

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

 

کاش میشد بچگی را زنده کرد..!

کودکی شد کودکانه گریه کرد شعر قهر قهر تا قیامت را سرود

آن قیامت که دمی بیشتر نبود

فاصله با کودکی هامان چه کرد؟ کاش میشد بچگانه خنده کرد……

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

یه وقتایی لازمه یکی کنارت باشه
کاری نکنه‌ و حرفی نزنه ها…
فقط باشه…!

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

چه فرقی دارد

پُشت میله ها باشی
یا در خیابان های شهر در حال قدم زدن
وقتی که آرزوهایت
در حبس باشند.

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

گاهی وقت ها
دلت می خواهد با یکی مهربان باشی
دوستش بداری
و برایش چای بریزی
گاهی وقت ها
دلت می خواهد یکی را صدا کنی
بگویی سلام
می آیی قدم بزنیم؟
گاهی وقت ها
دلت می خواهد یکی را ببینی
گاهی وقت ها…
آدم چه چیزهایِ ساده ای را
ندارد…..!

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

بازم روزی شد که کنارم بودی
چه زیباست
چه پر غرور
حس کردنت را با آرامشت می فهمم

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

مـــــواظب کلمـــاتــی که در صحبت اســــتفاده می کنید باشید
شاید شما را ببخشـــند،
اما هــــــرگز فرامــــوش نمی کنند.

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

دلتنگی هموون مکثی ِ

که رو اسمش می کنی
وقتی شماره های گوشیت رو میای پایین …!

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

هنوز باران چشمانم برایت بارانیست

دلم را ببین غرق در تنهاییست
تنهایم نگذار
هنوزدلم تنگ است برای نگاهت

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

“پا به پایم” که نیامدی
“دست در دستم” که نگذاشتی
“سر به سرم” هم نگذار، که قولش را به بیابان دادم….

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

ای کاش ذره ای ثانیه هایی که کنارت بودم می ایستادند
و زمان متوقف بود
تا دستانت را به همان قدرتی که فشردم می فشردم.
کاش هرگز لحظه خداحافظی نمی رسید
اما دیگر نمی توانم
و زودتر از امروز به دیدارت می آیم.
دوستت دارم.

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

کسی که بیشتر از ۳ دفعه پشت سر هم بهت گفت:
ازت متنفرم
عاشقته “تضمینی”

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

رابطه ای که توش اعتماد نیست
مثل ماشینیه که توش بنزین نیست
تا هر وقت بخوای می تونی توش بمونی
ولی تو رو به جایی نمی رسونه !

میخواهم آنقدر بو بکشم تو را که ریه هایم پر شود از عطر تنت

که هوا داشته باشم برای نفس کشیدنم

وقتی کنارم نیستی

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

“تو” تنها یکیست آن هم تویی

من دیگران را “شما” خطاب می کنم

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

نخورده می،چه داند شراب یعنی چه/ندیده آب چه داند سراب یعنی چه

درست نیست که بدانی چه حالتی دارم/مرا ببین که بدانی خراب یعنی چه

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

عقل تا تدبیر و اندیشه کند

رفته باشد عشق تا هفتم سما

عقل تا جوید شتر از بهر حج

رفته باشد عشق بر کوه صفا

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

گرمایی بوده ام همیشه اما بین خودمان بماند

سرمایی میشوم وقتی پای آغوش تو در میان باشد

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

در حسرت آغوش تو هستم ، بغلم کن / از عطر بر و روی تو مستم ، بغلم کن

کی گفته که قراره دور از تو بمونم / من با احدی عهدنبستم ، بغلم کن

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

روزم با تو آغاز می شود ، شبم بی تو تمام نمی شود !

چه کنم ؟

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

دلم ، یک مزرعه مى خواهد

یک “تو”

یک “من”

و گندم زارى طلایى رنگ

که هوایش آکنده با عطر نفسهاى تو باشد

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

اگر گفتی

چگونه می شود مُرده ای را زنده کرد؟

فرض کن من مُرده ام!

حالا بخند

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

یک مرد چه میخواهد ؟

دستی که بگیرد در دست

چتری که بگیرد بر دوش

یک همقدم عاشق

با او بشود مدهوش !

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

من و تو

جمعه و شنبه بودیم!

هر چه قدر من به تو نزدیک بودم

تو از من دور بودی

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

نگاهت را گره بزن

به هر لحظه من

حس امنیت می گیرم

وقتی تو

درگیر منی

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

گفتم ای فال فروش ، لای این بسته فال

“مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید” هم داری ؟

گفت : اگر بود کسی فال فروشی می کرد ؟

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

امروز یه کار ضرورى دارم و اون دوست داشتن توئه …

دیروز هم همینطور بود

فردا هم همینطوره !

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

ﺗﻨﻬﺎ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻣﻨﻮ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ ﻋﮑﺎﺱ ﺑﻮﺩ

ﮐﻪ ﺍﻭﻧﻢ ﭘﻮﻟﺶ ﺭﻭ ﮔﺮﻓﺖ رفت

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

یه وقت به سرت نزند ! که شعرهایم را بتکانی

چرا که رسوا خواهم شد ، و همه خواهند دید !

لحظه لحظه تو را در میان واژه هایم

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

عشق یعنی :

طوری نگام کنی که انگار

آدم قحطه !

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

سر و ته این حرفها را که بزنم

باز هم

تویی که در سرم

ته حرفها را میزنی

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

آرزویم این است که بهاری بشود روز و شبت

که ببارد به تمام رخ تو بارش شادی و شعف

و من از دور ببینم که پر از لبخند است

چشم و دنیا و دلت

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

هنوز هم وقتی باران می آید تنم را به قطرات باران می سپارم

می گویند باران رساناست ، شاید دستهای من را هم به دستهای تو برساند

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

آدم ها حق دارند آغوشی داشته باشند

که وقتی بغض داشت خفه شان می کرد بهش پناه ببرند

و ایمان داشته باشند تا وقتی که آنجا هستند دست هیچ غمی بهشان نمی رسد

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

به یک جایی از زندگی که رسیدی میفهمی رنج را نباید امتداد داد

باید مثل یک چاقو که چیزها را می برد و از میانشان می گذرد

از بعضی آدم ها بگذری و برای همیشه تمامشان کنی

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

صدا … رفت

تصویر … رفت

خاطره اش … نمیرود

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

دلم یه رمان میخواد

اولش من و تو باشیم

آخرش ما

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

گاهی آدم دلش فقط یک دوستت دارم می‌خواهد

که نمیرد!

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

قدیم تر ها چقدر بهانه برای “ملاقات” و “محبت” زیاد بود !

چشمه ی آب ، کوزه ی سنگین ، راه طولانی !

آب را که لوله کشی کرده اند همه چیز خراب شده !

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

باید از بهترین دوست ترسید

چون هیچ کس روح تو را آنقدر عریان ندیده

که جای دقیق زخم ها را بداند !

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

ای رفته ز دل ، رفته ز بر ، رفته ز خاطر

بر من منگر تاب نگاه تو ندارم

بر من منگر زانکه به جز تلخی اندوه

در خاطر از آن چشم سیاه تو ندارم…

ای رفته ز دل ، راست بگو !‌ بهر چه امشب

با خاطره ها آمده ای باز به سویم؟

گر آمده ای از پی آن دلبر دلخواه

من او نیم او مرده و من سایه ی اویم

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 3 مرداد 1393برچسب:جملات عاشقانه, جملات کوتاه, بامعنی, فلسفی,, | 12:30 | نویسنده : AmirAli |